بالودهلغتنامه دهخدابالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) افزوده . نمو کرده . بزرگ شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به بالیده شود.
بالادهلغتنامه دهخدابالاده . [ دَ / دِ ] (اِ) اسب جنیبت را گویند که اسب کوتل باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). بالاذ. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).کوتل . (ناظم الاطباء). و رجوع به بالاد و بالاذ شود.
بالادهلغتنامه دهخدابالاده . [ دِه ْ ] (اِخ ) از دهات لار. رجوع به دبان شود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).