بالورتهلغتنامه دهخدابالورته . [ وَ ت َ / ت ِ ] (اِ) گنجشک . || چلچله . || خفاش . (ناظم الاطباء). این لغت جای دیگر دیده نشد و محتمل است تصحیف بالوایه باشد.
اشعر بالارتياحدیکشنری عربی به فارسیخلا ص کردن (از درد و رنج و عذاب) , کمک کردن , معاونت کردن , تخفيف دادن , تسلي دادن , فرو نشاندن , بر کنار کردن , تغيير پست دادن , برجستگي , داشتن , بر جسته ساختن , ريدن