بالپرلغتنامه دهخدابالپر. [ پ َ ] () قبول عادات نیکو. (ناظم الاطباء). (اما در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد).
بالگیرلغتنامه دهخدابالگیر. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه شهرستان ارومیّه که در 15 هزارگزی جنوب خاوری اشنویه و 5 هزارو پانصدگزی جنوب شوسه ٔ اشنویه به نقده واقع است . ناحیه ایست سردسیرو دارای <span class="hl" dir="lt
بایلرلغتنامه دهخدابایلر. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
بیگلرلغتنامه دهخدابیگلر. [ ب َ / ب ِ ل َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) (از: بیگ ، امیر و بزرگ شهر + لر، علامت جمع ترکی )امراء. بزرگان شهر. رجوع به بیگ و بیگلربیگی شود.
بگلرلغتنامه دهخدابگلر. [ ب َ ل َ ] (اِخ )تیره ای از چرام قسمت دوم از اقسام چهار بنیچه ٔ ایل جاکی کهگیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).