خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بال
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bâl طاری: bâl طامه ای: bâl طرقی: bâl کشه ای: bâl نطنزی: bâl
-
بال
لهجه و گویش بختیاری
bâl 1. بال؛ 2. آستین؛ 3. بازو. bâl-e piran-om derda>:آستین پیراهنم پاره شده است؛ bâl-e arus-e beger:بازوى عروس را بگیر> .
-
بال
لهجه و گویش تهرانی
دست از مچ تا انتهای بازو
-
بال
لهجه و گویش مازنی
baal عضو پرواز پرندگان است که به کنایه به دست انسان نیز گفته می ...
-
واژههای مشابه
-
بال بال
لهجه و گویش گنابادی
balbal در گویش گنابادی یعنی تقلا کردن ، زور زدن ، مبارزه کردن با بیماری یا مرگ
-
غوز بال
لهجه و گویش مازنی
ghooz baal فنی در کشتی
-
لسه – بال
لهجه و گویش مازنی
lase baal پرنده ی کند پرواز از راسته ی پاشلک ها
-
پس بال
لهجه و گویش تهرانی
پشت بال
-
پشته بال
لهجه و گویش مازنی
peshte baal بالای شانه،از ناحیه ی پشت
-
غاز بال
لهجه و گویش مازنی
ghaaz baal نام فنی در کشتی لوچو غاز وال
-
براجن – بال
لهجه و گویش مازنی
beraajen baal ۱دست رنگین رنگرزها که به سبب اقتضای پیشه رنگرزان که دایم ...
-
بال – اسکنی
لهجه و گویش مازنی
baal askeni ۱ضربه با آرنج ۲آرنج
-
بال اشکن
لهجه و گویش مازنی
baalesheken کار را ناتمام رها ساختن – کار نمیه تمام
-
بال شمشک
لهجه و گویش مازنی
baalaa shemshek روستایی از دهستان روشن آباد گرگان – نام دیگر آن شموشک بالا ...