بامعنیلغتنامه دهخدابامعنی . [ م َ نا / نی ] (ص مرکب ) که معنی دارد. معنی دار. مقابل بی معنی . بامغز. مقابل مهمل . مقابل نااستوار و نادرست و در اصطلاح صوفیان و شاعران خوب و شایسته . غیرعامیانه . آنچه پیش پا افتاده نباشد. اصیل : رضوانش
آغازگر رفتforward primerواژههای مصوب فرهنگستانهر آغازگری که برای اتصال به رشتة نارمزگذار (مکمل) طراحی میشود نیز: آغازگر `55’ primer آغازگر بامعنا sense primer
رِنای پادمعناantisense RNA, aRNA, asRNAواژههای مصوب فرهنگستانمولکول تکرشتهای رِنا که توالی نوکلئوتیدی آن مکمل توالی نوکلئوتیدی رِنای بامعنا یا رِنای پیک است متـ . رِنای مکمل complementary RNA اختـ . رِنام cRNA
رشتۀ رمزگذارcoding strand, non-transcribed strandواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای از مارپیچ دِنا که توالی آن مشابه توالی رِناپ ژن مربوط است متـ . رشتۀ بامعنا sense strand رشتۀ مثبت plus strand رشتۀ ناالگو non template strand