باواسطinterfacedواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای که مجهز به یک میانا برای ایجاد ارتباط با محیط بیرون باشد متـ . بامیانا
باوحشتلغتنامه دهخداباوحشت . [ وَ ش َ ] (ص مرکب ) وحشت آور. خوفناک : گر آن شبهای باوحشت نبودی نمیدانست سعدی قدر امروز. سعدی (طیبات ).و رجوع به وحشت شود.
قطر باپوستdiameter outside bark, DOBواژههای مصوب فرهنگستانقطر ساقۀ درخت یا سطحِمقطع بینه شامل بخش چوبی و پوست
یبوستلغتنامه دهخدایبوست . [ ی ُ س َ ] (ع اِمص ) یبوسة. خشکی و عدم تری . (ناظم الاطباء). خشکی . (غیاث اللغات ) (السامی ) : گرچه در خشکی هزاران رنگهاست ماهیان را با یبوست جنگهاست . مولوی . || ضمور و لاغری . (ناظم الاطباء). || ناروانی
استنتاج باواسطهmediate inferenceواژههای مصوب فرهنگستاناستدلالی که در آن نتیجه از دستکم دو مقدمه به دست میآید