بأولغتنامه دهخدابأو. [ ب َءْوْ ] (ع مص ) فخر. مباهات کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). فخر آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). بأواء. (منتهی الارب ). بأی . || سخت دویدن ناقه . بأی . کوشش نمودن در دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || عجب . شگفت : و منه قوله عمر فی طلحة (رض ): لولا بأو
گوشت سیاهبرشdark cutting meat, black beef, dark cutter beefواژههای مصوب فرهنگستانگوشتی که در نتیجۀ سیاهبرشی رنگی تیره و کیفیتی نازل دارد
خرید سهام مدیریتیbuyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریداری آن میزان از سهام شرکت که در نتیجة آن، خریدار سهام مدیریتی و اختیار شرکت را بهدست میآورد
خرید اهرمیleveraged buyoutواژههای مصوب فرهنگستانخریدن یک شرکت با استفاده از مقادیر قابلتوجهی استقراض و به وثیقه گذاشتن داراییهای شرکت خریداریشده برای در اختیار گرفتن سهام مدیریتی آن
عصارۀ گوشت گاوbeef extractواژههای مصوب فرهنگستانمادهای قابلحل در آب که از جوشاندن گوشت چرخکردۀ گاو به دست میآید و بهعنوان طعمدهنده کاربرد فراوان دارد
باولغتنامه دهخداباو. (اِخ ) باو پسر شاپور پسر کیوس در سنه ٔ 45 هَ . ق . در یک قسمت از مازندران به سلطنت منتخب شد و اصل و سرسلسله ٔ سلاطین مازندران که معروف به ملک الجبال بودند گردید. (از التدوین ). نام پسر شاپوربن قباد بوده و ملازمت درگاه خسرو پرویز را می کر
باولغتنامه دهخداباو. (اِخ ) نام سرداری بوده است از سرداران فرخان بزرگ که در ده اویجان به دار زده شد. (از ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 78).
باوندیکشنری عربی به فارسیاغل حيوانات گمشده وضاله , اغل , بازداشتگاه بدهکاران وجنايتکاران , استخر يا حوض اب , واحد وزن (امروزه معادل 34296 و 354 گرم ميباشد) , ليره , واحد مسکوک طلا ي انگليسي , ضربت , کوبيدن , اردکردن , بصورت گرد در اوردن , بامشت زدن
مردانلغتنامه دهخدامردان . [ م َ ] (اِخ ) پسر سرخاب بن باو از آل باؤ و از ملوک طبرستان و پدر اسپهبد شروین است و مدت بیست سال حکومت داشته است در قرن دوم هجری . (حبیب السیر ج 2 چ خیام ص 417).
بشلغتنامه دهخدابش . [ ب ِ ] (فعل امر + ضمیر) امر بر دادن باشد یعنی بدهش . (برهان ). کلمه ٔ امر یعنی بدهش . (ناظم الاطباء). باو بده .