بتستانفرهنگ فارسی عمیدبتخانه؛ بتکده؛ معبد بتپرستان: ◻︎ تا باد گذر کرد به گلزار و به بستان / گلزار چو جنت شده بستان چو بتستان (رودکی: لغتنامه: بتستان).
بتستانلغتنامه دهخدابتستان . [ ب ُ س ِ / ب ُ ت ِ ] (اِ مرکب ) بتکده . آنجا که بت باشد. بتخانه . (آنندراج ). جایی که در آن بت فراوان باشد. (ناظم الاطباء). || آنجا که زیبارویان بوند. || مجازاً، جای زیبا و باصفا و نزهت . باغی که از گل و شکوفه مزین باشد <span class=
بتخانه، بتخانهفرهنگ مترادف و متضادبتستان، بتکده، صنمخانه، فرخار، فغستان، لعبتخانه، هیکل ≠ دیر، حرم، کعبه
بتخانهفرهنگ فارسی عمید۱. جایی که بتها را در آن نگهداری میکنند؛ معبد بتپرستان؛ خانۀ بت؛ بتکده؛ بتستان.۲. [قدیمی، مجاز] جای زنان پادشاهان؛ حرم؛ فَغستان.۳. (تصوف) [مجاز] عالم لاهوت و مظهر ذات احدیت.