بیتافزاییbit stuffingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن بیت به قاب رقمی (digital frame) برای همزمانسازی و واپایش
جریان بیتbit streamواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای پیوسته از بیتها که بهطور متوالی در حوزۀ زمان انتقال مییابند
بیتهای افزونهredundant bitsواژههای مصوب فرهنگستانبیتهایی که در هنگام انتقال دادهها برای تشخیص یا اصلاح خطا یا هر دو افزوده شدهاند
جنجالفرهنگ فارسی معین(جَ یا جِ) (اِ.) 1 - شور و غوغا، داد و فریاد. 2 - بحث و مجادلة شدید همراه با شایعات .
لَا تُمَارِفرهنگ واژگان قرآنبحث و مجادله نکن(از مرية که معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دست کشيدن است و جدال را از اين روممارات خواندهاند که شخص مجادله کننده با کلام خود ميخواهد همه حرفهاي طرف خود را از او بدوشد و رد کند )
يُمَارُونَفرهنگ واژگان قرآنبا پا فشاری بحث و مجادله می کنند(از مرية که معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دست کشيدن است و جدال را از اين روممارات خواندهاند که شخص مجادله کننده با کلام خود ميخواهد همه حرفهاي طرف خود را از او بدوشد و رد کند . کلمه يمارون مضارع از مصدر ممارات است ، و ممارات به معناي پافشاري بر جدال است )
مِرَاءًفرهنگ واژگان قرآنبحث و مجادله (کلمه مرية به معناي تردد در چيزي است ، و شک از مريه عموميتر است . امتراء و ممارات به معناي محاجه (دليل آوردن)در آن امري است که مورد ترديد باشد . اصل کلمه مرية از اصطلاح مريت الناقة گرفته شده که معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دست کشيدم است . پس اگر جدال را ممارات خواندهاند براي
بحثدیکشنری عربی به فارسیپيدا کردن , يافتن , جستن , تشخيص دادن , کشف کردن , چيز يافته , مکشوف , يابش , پژوهش , جستجو , تجسس , تحقيق , تتبع , کاوش , پژوهيدن , پژوهش کردن , جستجو کردن
بحثفرهنگ فارسی عمید۱. گفتوگو کردن در مورد امر یا مطلبی برای رسیدن به نتیجهای خاص.۲. دعوا؛ بگومگو.۳. جستوجو؛ کاوش؛ پژوهش.
بحثلغتنامه دهخدابحث . [ ب َ ] (ع اِ) معدن . کان . || مار بزرگ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ج ، بحوث . (منتهی الارب ).
بحثلغتنامه دهخدابحث . [ ب َ ] (ع مص ) واپژوهیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پژوهیدن . (زوزنی ). کاویدن و تفتیش کردن از کسی یا چیزی . (منتهی الارب ). بازپرسی کردن . تفتیش . واکاویدن سخن . (آنندراج ). کاوش . واکاویدن از سخن . جستجو. شدت طلب . کافتن . (نصاب الصبیان ). بازجستن . کاویدن . (ترجمان علا
مبحثلغتنامه دهخدامبحث .[ م َ ح َ ] (ع اِ) به معنی بحث است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بحث . جستجو. جستار. ج ، مباحث . (فرهنگ فارسی معین ). بحث و کاوش و تفتیش . (ناظم الاطباء). بحث . ج ،مباحث . (اقرب الموارد). || جای بحث . ج ، مباحث . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای بحث و محل بحث . ج ، مباحث .
متبحثلغتنامه دهخدامتبحث . [ م ُ ت َ ب َح ْ ح ِ ] (ع ص ) کاونده و تفتیش کننده : پادشاه اسلام خلداﷲ سلطانه از غایت علوهمت همواره متبحث انواع علوم و متفحص فنون حکایات است . (جامعالتواریخ رشیدی ). و رجوع به تبحث شود.
کج بحثلغتنامه دهخداکج بحث . [ ک َ ب َ ] (ص مرکب ) یاوه گوی در مباحثه و گفتگو. (ناظم الاطباء). کسی که در مباحثه راه خطا رود و بیهوده گوید. (فرهنگ فارسی معین ) : مهر خاموشی حصاری شد ز کج بحثان مراماهی لب بسته را اندیشه از قلاب نیست .صائب (از آ
آداب البحثلغتنامه دهخداآداب البحث . [ بُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) صناعت نظری که آدمی را بکیفیت مناظره و شرائط آن آشنا سازد تا در بحث و الزام و غلبه ٔ بر خصم خطا نکند. (تعریفات جرجانی ).
مستبحثلغتنامه دهخدامستبحث . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از مصدر استبحاث . کاونده و تفتیش کننده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استبحاث شود.