بخشودگیلغتنامه دهخدابخشودگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) عفو. (یادداشت مؤلف ). این واژه در مقابل کلمه ٔ معافیت برگزیده شده و در همه ٔ موارد بجای صرف نظر کردن بکار میرود خواه تقصیر و گناه باشد و خواه جریمه ٔ نقدی یا پرداخت حق و عوارض . (از واژه های فرهنگستان ).
معافیفرهنگ فارسی معین( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) معاف بودن ، بخشودگی . ؛ ~ ِ مالیاتی بخشودگی از پرداخت مالیات . ؛ ~ ِ نظام وظیفه بخشودگی از خدمت سربازی .
مسلمیلغتنامه دهخدامسلمی . [ م ُ س َل ْ ل َ ] (حامص )معافیت . رهایی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : هر کس بقدر خویش گرفتار محنت است کس را نداده اند برات مسلمی . ابوالفرج سکزی (از یادداشت مرحوم دهخدا).|| بخشودگی مالیاتی :</
بخشودگیلغتنامه دهخدابخشودگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) عفو. (یادداشت مؤلف ). این واژه در مقابل کلمه ٔ معافیت برگزیده شده و در همه ٔ موارد بجای صرف نظر کردن بکار میرود خواه تقصیر و گناه باشد و خواه جریمه ٔ نقدی یا پرداخت حق و عوارض . (از واژه های فرهنگستان ).
بخشودگیلغتنامه دهخدابخشودگی . [ ب َ دَ / دِ ] (حامص ) عفو. (یادداشت مؤلف ). این واژه در مقابل کلمه ٔ معافیت برگزیده شده و در همه ٔ موارد بجای صرف نظر کردن بکار میرود خواه تقصیر و گناه باشد و خواه جریمه ٔ نقدی یا پرداخت حق و عوارض . (از واژه های فرهنگستان ).