بخوی مهارmooring shackleواژههای مصوب فرهنگستانهرزگردی که در مهار کشتی برای بخو کردن دو زنجیر و جلوگیری از به هم پیچیدن آنها به کار میرود متـ . بخوی شناوه، بخوی بویه buoy shackle
بیخولغتنامه دهخدابیخو. (اِخ ) دهی از دهستان درز و سایه بان است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 200 تن سکنه دارد. ساکنین از طایفه ٔ دولتخانی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). و رجوع به فارسنامه ٔ ناصری شود.
تلون مزاجلغتنامه دهخداتلون مزاج . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (ص مرکب ) کنایه ازکسی که هر لحظه بخویی برآید و ثبات رای در او نبود.(انجمن آرا). بی قرار و بی ثبات و خیالی و مضطرب . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.