بداعةلغتنامه دهخدابداعة. [ ب َ ع َ ] (ع مص ) درگذشتن از اقران در علم و شرف و شجاعت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
بداهةلغتنامه دهخدابداهة. [ ب َ هََ ] (ع مص ) ناگاه و نااندیشیده آمدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بدهه بداهة؛ ناگاه و نااندیشیده آمد او را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بَدْه . بَدیهَة. (از منتهی الارب ). || استقبال کردن کسی را با کاری : بدهه ُ با
بداههپردازیimprovisationواژههای مصوب فرهنگستان1. خلق موسیقی در هنگام اجرا 2. هرگونه گفتار یا حرکت و بازی خارج از فیلمنامه درهنگام فیلمبرداری
بداهه پردازفرهنگ فارسی معین( ~. پَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که بدون مقدمه اثری هنری اعم از شعر، موسیقی ، نقاشی و همانند آن خلق می کند.
بدهلغتنامه دهخدابده . [ ب َدْه ْ ] (ع مص ) ناگاه آمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ناگاه و نااندیشیده آمدن . (آنندراج ). بداهة. و رجوع به بداهة شود.
فیالبداههنویسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بداههنویس، بدیههگو، بداههنویس، بدیههسرا مختار مبتکر، نوآور، خلاق فاقد آمادگی، ناآماده
بداههپردازیimprovisationواژههای مصوب فرهنگستان1. خلق موسیقی در هنگام اجرا 2. هرگونه گفتار یا حرکت و بازی خارج از فیلمنامه درهنگام فیلمبرداری