بدلکارstunt performer, stunt player, stunt man, stunt womanواژههای مصوب فرهنگستانفردی با شباهت ظاهری به بازیگر اصلی که در برخی صحنههای فیلم به جای او بازی میکند
بدلفرهنگ فارسی عمید۱. = بدلی۲. (اسم) هرچه بهجای چیز دیگر واقع میشود؛ عوض؛ جانشین.۳. (هنر) در سینما، بدلکار.
بدلفرهنگ مترادف و متضاد۱. بدلی، تقلبی، تقلیدی، ساختگی، قلابی، قلب، مصنوعی ≠ اصل، اصلی ۲. عوض، مبادله، معاوضه ۳. جانشین، عوض ≠ اصلی ۴. ضد، نقیض ۵. بدلکار