بدونحقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات سند، فاقدصلاحیت، ناشایسته، ناسزاوار، لغو شده، ملغی، ضبط شده، ناحق، مسخر، مسروقه، دزدیدهشده سلبشده
بدون حقِخدماتservice non compris (fr.)واژههای مصوب فرهنگستانویژگی صورتحساب یا صورتغذایی که حقخدمات در آن لحاظ نشده است
حق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات بودن، باید، بایستن، واجببودن، اقتضا کردن، شایسته بودن، وظیفه داشتن حق داشتن، شایسته بودن▼