براءلغتنامه دهخدابراء. [ ب َ ] (ع ص ) بی گناه . (مهذب الاسماء). || پاک و بیزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع و مفرد و مذکر و مؤنث در آن یکسان است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) نخست شب از ماه و گویند بازپسین شب . (مهذب الاسماء). نخستین شب یا نخستین ر
براءلغتنامه دهخدابراء. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ باری ٔ. به شدگان از بیماری . برٔیافتگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ بری ٔ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پاکان ازچیزی و بیزاران . (منتهی الارب ). رجوع به بری ٔ شود.
بهبوددهندۀ نانbread improver, bread modifierواژههای مصوب فرهنگستاننوعی افزودنی غذایی که باعث بهبود بافت و رنگ نان و تعویق بیاتی آن میشود
دورِ برابرِ سینهgirth at breast height, girth breast heightواژههای مصوب فرهنگستاندور یا محیط درخت در ارتفاع قراردادی یکمتروسیسانتیمتری که برابر با فاصلۀ سینۀ شخص اندازهگیر تا زمین است
قطرِ برابرِ سینهdiameter at breast height, diameter breast heightواژههای مصوب فرهنگستانقطر درخت در ارتفاع برابر سینۀ شخص اندازهگیر که بهطور قراردادی در فاصلۀ یکمتروسیسانتیمتری از سطح زمین در نظر گرفته میشود
بیسکویت کشتیship biscuit, hard bread, hard tack/ hardtack, pilot breadواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بیسکویت سفت با ماندگاری طولانی و مواد مغذی که در شناورها از آن در شرایط اضطراری استفاده میکنند
بافتهbraidواژههای مصوب فرهنگستانشیئی متشکل از دو خط موازی، مجموعهای از n نقطه بر روی هریک از دو خط، همراه با یک تناظر یکبهیک بین آن نقاط و n خم نامتقاطع که هریک از آنها نقطهای واقع بر یکی از خطهای موازی را به نقطة متناظر روی خط دیگر وصل میکند
براءةلغتنامه دهخدابراءة. [ ب َ ءَ ] (اِخ ) (سنة...) نام سال نهم از هجرت بزمان رسول صلی اللّ̍ه علیه وآله .
براءةلغتنامه دهخدابراءة. [ ب َ ءَ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) همان سوره ٔ توبه است و آن سوره ٔ نهم از قرآن کریم است ، میان انفال و یونس . و بسم اﷲ الرحمن الرحیم در آغاز آن نیست .
براءةلغتنامه دهخدابراءة. [ ب ُ رَ ءَ ] (ع اِ) کازه ٔ صیادان . ج ، بُرَء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
بروءلغتنامه دهخدابروء. [ ب ُ ](ع مص ) خلق کردن . آفریدن . || پاک و بیزارشدن از عیب و وام و مانند آن . || به شدن از بیماری و برخاستن از آن . (از منتهی الارب ). بَرء. بَراء. بَراءة. و رجوع به برء و براء و براءة شود.
ابوزیادلغتنامه دهخداابوزیاد. [ اَ ] (اِخ ) ابن براء الکلابی . یکی از فصحای عرب است . (ابن الندیم ). و رجوع به ابوزیاد اعرابی شود.
براءة الاختراعدیکشنری عربی به فارسیاشکار , داراي حق امتياز , امتيازي , بوسيله حق امتياز محفوظ مانده , داراي حق انحصاري , گشاده , مفتوح , ازاد , محسوس , حق ثبت اختراع , امتياز نامه , امتياز ياحق انحصاري بکسي دادن , اعطا کردن (امتياز)
براءةلغتنامه دهخدابراءة. [ ب َ ءَ ] (اِخ ) (سنة...) نام سال نهم از هجرت بزمان رسول صلی اللّ̍ه علیه وآله .
براءةلغتنامه دهخدابراءة. [ ب َ ءَ ] (اِخ ) (سوره ٔ...) همان سوره ٔ توبه است و آن سوره ٔ نهم از قرآن کریم است ، میان انفال و یونس . و بسم اﷲ الرحمن الرحیم در آغاز آن نیست .
خبراءلغتنامه دهخداخبراء. [ خ َ ] (ع اِ) توشه دان بزرگ . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج العروس ) (از البستان ) (از اقرب الموارد). ج ، خَبراوات ، خَباری ̍، خَباری ، خَبار. || اشتری که به زیادی شیر امتحان شده است . (از متن اللغة) . || زمینی که آب در آن جمع میشود. غدیر.
داحس و الغبراءلغتنامه دهخداداحس و الغبراء. [ ح ِ وَل ْ غ َ ] (اِخ ) (یوم ...) یکی از ایام عرب است که در آن جنگی بین عبس و فزاره و ذبیان درگرفت و مدتی دراز بماند و آن بخاطر دو اسب داحس و غبراء بود. (مجمع الامثال ). و رجوع به ماده ٔ ذیل شود.
داحس و غبراءلغتنامه دهخداداحس و غبراء. [ ح ِ وَ غ َ ] (اِخ ) نام دو اسب است و بر سر گرو بستن ب-ر آنان جنگی سخت میان عبس و ذبیان درگرفت و دیری بماند. رجوع به داحس و نیز رجوع به غبراء و ماده ٔ فوق شود.
زبراءلغتنامه دهخدازبراء. [ زَ ] (اِخ ) جایی است نزدیک تیماء. (منتهی الارب ). نام بقعه ای است . (ناظم الاطباء). یاقوت آرد: موضعی است در بادیة الشام نزدیک تیماء. در فتوح ایام ابوبکر از این موضع ذکری رفته است . (از معجم البلدان ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
زبراءلغتنامه دهخدازبراء. [ زَ ] (اِخ ) بنت شن . که در سلسله ٔ نسب بنی قضاعه واقع است . (از تاج العروس ).