برازش رشتۀ اصلیmain sequence fittingواژههای مصوب فرهنگستاناندازهگیری فاصلۀ یک خوشۀ ستارهای ازطریق انطباق ستارههای رشتۀ اصلی خوشه بر ستارههای رشتۀ اصلی معیار و محاسبۀ اختلاف قدر مطلق (absolute magnitude) و قدر ظاهری ستارهها
برازشلغتنامه دهخدابرازش . [ ب َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر است از برازیدن . زیبندگی .(آنندراج ) (برهان ). || وصل کردن پنبه و پاره بر قبا و خرقه و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ).
برازش راهبردیstrategic fitnessواژههای مصوب فرهنگستانهمسوسازی قابلیتهای سازمان با بستر بیرونی برای تأثیرگذاری مثبت بر عملکرد
برازش سمعکhearing aid fittingواژههای مصوب فرهنگستانمجموع مراحل پنجگانه شامل ارزیابی و انتخاب و درستیسنجی و اعتبارسنجی سمعک و مشاوره و پیگیری و کاربردآموزی آن
برازشلغتنامه دهخدابرازش . [ ب َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر است از برازیدن . زیبندگی .(آنندراج ) (برهان ). || وصل کردن پنبه و پاره بر قبا و خرقه و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ).
برازشلغتنامه دهخدابرازش . [ ب َ زِ ] (اِمص ) اسم مصدر است از برازیدن . زیبندگی .(آنندراج ) (برهان ). || وصل کردن پنبه و پاره بر قبا و خرقه و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ).
منظر برازشfitness landscapeواژههای مصوب فرهنگستانبازنمود مسیرها و ربایندههای شگفت که حالتهای ممکن انطباق یک سامانۀ پیچیده با محیطش را نشان میدهد