برآمدگیلغتنامه دهخدابرآمدگی . [ ب َ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی برآمده . نتو. حدبه . محدب بودگی . برجستگی . || بلندی و ارتفاع در جایی یا عضوی . || آماس . رجوع به برآمدن و برآمد شود.
برآمدگیدیکشنری فارسی به انگلیسیbank, bulge, bump, excrescence, jog, knob, node, overhang, projection, prominence, protuberance
برآمدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل مدگی، برجستگی▲ چیز برآمده، بینی، چانه، فک، نوک، دماغ، سیب زنخدان، منقار، آنتن، دکمه، چیز برجسته ◄برجستگی▲ آماس، بادکردگی، ورم
randsدیکشنری انگلیسی به فارسیراند، حاشیه، برامدگی لبه طبقات سنگ، لبه، مرز، کنار، نوار، تسمهء اهنی، تکه دراز گوشت
randدیکشنری انگلیسی به فارسیرند، حاشیه، برامدگی لبه طبقات سنگ، لبه، مرز، کنار، نوار، تسمهء اهنی، تکه دراز گوشت
رانددیکشنری عربی به فارسیمرز , کنار , حاشيه , لبه , برامدگي لبه طبقات سنگ , نوار , تسمه ء اهني , تکه دراز گوشت , بصورت نوار يا تسمه دراوردن