برترین بازیکنmost valuable player, MVPواژههای مصوب فرهنگستانعنوانی که سالانه به بازیکنی اعطا میشود که برای تیمش بیشترین ارزش را دارد
برترینلغتنامه دهخدابرترین . [ ب َ ت َ ] (ص عالی ) بلندتر از همه خواه در مقام و خواه در جای و مکان . اعلی . بالاترین . بلندترین و عالی ترین . (ناظم الاطباء) : برترین یاران و نزدیکان همه نزد او دارم همیشه اندمه . رودکی .بدان برترین نام
برترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، اول، نخست، اجلّ، بالاترین ارجح، اولی، مهم، بهترین اعلی، افضل، مسلط، بیهمتا
صفت برترینsuperlative adjectiveواژههای مصوب فرهنگستاندر طبقهبندی سهدرجهای صفات، صفتی که با آن موصوفی را با موصوفهای دیگر میسنجند و بر همه برتری میدهند متـ . صفت عالی
جام برترانMasters Cup, Mastersواژههای مصوب فرهنگستانمسابقات سالانۀ قهرمانی تنیس که هشت بازیکن برتر سال در آن شرکت میکنند
برترینلغتنامه دهخدابرترین . [ ب َ ت َ ] (ص عالی ) بلندتر از همه خواه در مقام و خواه در جای و مکان . اعلی . بالاترین . بلندترین و عالی ترین . (ناظم الاطباء) : برترین یاران و نزدیکان همه نزد او دارم همیشه اندمه . رودکی .بدان برترین نام
برترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، اول، نخست، اجلّ، بالاترین ارجح، اولی، مهم، بهترین اعلی، افضل، مسلط، بیهمتا
برترینلغتنامه دهخدابرترین . [ ب َ ت َ ] (ص عالی ) بلندتر از همه خواه در مقام و خواه در جای و مکان . اعلی . بالاترین . بلندترین و عالی ترین . (ناظم الاطباء) : برترین یاران و نزدیکان همه نزد او دارم همیشه اندمه . رودکی .بدان برترین نام
برترینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، اول، نخست، اجلّ، بالاترین ارجح، اولی، مهم، بهترین اعلی، افضل، مسلط، بیهمتا
صفت برترینsuperlative adjectiveواژههای مصوب فرهنگستاندر طبقهبندی سهدرجهای صفات، صفتی که با آن موصوفی را با موصوفهای دیگر میسنجند و بر همه برتری میدهند متـ . صفت عالی