برثنةلغتنامه دهخدابرثنة. [ ب ُ ث ُ ن َ ] (ع اِ) شوکت و قوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به برثمة شود.
برطنةلغتنامه دهخدابرطنة. [ ب َ طَ ن َ ] (ع اِ) نوعی از بازی است مانند برطمة. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
برتنگفرهنگ فارسی عمید۱. تنگی که بالای زین اسب میبندند؛ زبرتنگ.۲. بندی که با آن اطفال را در قنداق یا در گهواره میبستند.
برتانیلغتنامه دهخدابرتانی . [ ب ِ رِ ] (اِخ ) نام شبه جزیره ای است در مغرب فرانسه . (ناظم الاطباء). شبه جزیره ایست بین دریای مانش در شمال و خلیج بیسکی در جنوب و حالیه به پنج ولایت منقسم است سواحلش نامنظم و سنگی و دارای بندرگاههای طبیعی و جزایر متعدد و قسمت داخلی آن پست و بلند است . شغل عمده ٔ ا
برثمةلغتنامه دهخدابرثمة. [ ب ُث ُ م َ ] (ع اِ) لغتی است در برثنة بمعنی شوکت و قوت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به برثنه شود.
شوکةلغتنامه دهخداشوکة. [ ش َ ک َ ] (ع اِ) خار. یکی شوک . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).خار. تیغ. بور. تلو. تلی . شوک . لام . لَم . (یادداشت مؤلف ). شوکةالبیضاء و شوکةالمصریة و شوکةالمبارکة و شوکةالیهودیة داروهایی است که بدانها درمان کنند. (عن کتب النبات ) (از اقرب الموارد). رجوع به شوک