برجستگیلغتنامه دهخدابرجستگی . [ ب َ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ). برجسته بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || جهندگی . (ناظم الاطباء). || (اِ) بلندی . (فرهنگ فارسی معین ).- برجستگی های بدن ؛ نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان . (فرهن
برجستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیeminence, illustriousness, jog, jut, knob, stardom, nobility, node, notability, noteworthiness, overhang, preeminence, prominence, protuberance, style
مَمینهmamelonواژههای مصوب فرهنگستانهریک از سه برجستگی کوچک موجود در لبۀ برندۀ دندانهای پیش در هنگام رویش آنها
رتیناکللغتنامه دهخدارتیناکل . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح گیاه شناسی ) برجستگی کوچک چسبناکی است که روی دندانه ٔ قدامی کلاله ٔ گیاههای آنتوموفیل قرار دارد. رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 491 شود.
خار بینیلغتنامه دهخداخار بینی . [ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در بین دو استخوان فک بالا سوراخ قدامی حفره های بینی است . در پائین این سوراخ برجستگی کوچک استخوانی است موسوم به خار بینی قدامی و تحتانی که متعلق بقاعده ٔ بینی است . (کالبدشناسی هنری ص 62).
جفت بندیلغتنامه دهخداجفت بندی . [ ج ُب َ ] (حامص مرکب ) طرز اجتماع کارپلهای یک مادگی و قرار گرفتن تخمکهای آن درنباتات مختلف ، متفاوت است و آنرا جفت بندی گویند . (گیاه شناسی ثابتی ص 421).- جفت بندی جانبی ؛ نوعی از جفت بندی است که در آن
برجستگیلغتنامه دهخدابرجستگی . [ ب َ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ). برجسته بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || جهندگی . (ناظم الاطباء). || (اِ) بلندی . (فرهنگ فارسی معین ).- برجستگی های بدن ؛ نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان . (فرهن
برجستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیeminence, illustriousness, jog, jut, knob, stardom, nobility, node, notability, noteworthiness, overhang, preeminence, prominence, protuberance, style
برجستگیلغتنامه دهخدابرجستگی . [ ب َ ج َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ). برجسته بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || جهندگی . (ناظم الاطباء). || (اِ) بلندی . (فرهنگ فارسی معین ).- برجستگی های بدن ؛ نقاطی از بدن که برجسته نماید مانند پستان . (فرهن
برجستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیeminence, illustriousness, jog, jut, knob, stardom, nobility, node, notability, noteworthiness, overhang, preeminence, prominence, protuberance, style