برجیسلغتنامه دهخدابرجیس . [ ب ِ ] (اِخ ) ستاره ایست و گویند مشتری است . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). ستاره ٔ مشتری . (ناظم الاطباء). هرمزد. اورمزد. زاوش . (یادداشت مؤلف ). سعد اکبر. و آن یکی از سیارات سبع است . برجیس بکسرو جیم عربی ستاره ٔ مشتری که بر فلک ششم تابد و سعد است و آنرا قاضی ف
برجیسلغتنامه دهخدابرجیس . [ ب ِ ] (اِخ ) ستاره ایست و گویند مشتری است . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). ستاره ٔ مشتری . (ناظم الاطباء). هرمزد. اورمزد. زاوش . (یادداشت مؤلف ). سعد اکبر. و آن یکی از سیارات سبع است . برجیس بکسرو جیم عربی ستاره ٔ مشتری که بر فلک ششم تابد و سعد است و آنرا قاضی ف
برجیسلغتنامه دهخدابرجیس . [ ب ِ ] (اِخ ) ستاره ایست و گویند مشتری است . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). ستاره ٔ مشتری . (ناظم الاطباء). هرمزد. اورمزد. زاوش . (یادداشت مؤلف ). سعد اکبر. و آن یکی از سیارات سبع است . برجیس بکسرو جیم عربی ستاره ٔ مشتری که بر فلک ششم تابد و سعد است و آنرا قاضی ف