برخهلغتنامه دهخدابرخه . [ ب َ خ َ / خ ِ ] (اِ) پاره و حصه و بهره . (برهان ) (انجمن آرا). حصه و قسمت . قسمت . (انجمن آرا). کسر. جزوی از کل . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). برخ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از چرخ برخه برخه سعادت بجان
بریخهلغتنامه دهخدابریخه . [ ] (اِخ ) بریحه . شهرکی از تبت که به قدیم از چین بود. (حدود العالم ). و در حدود العالم (چ دانشگاه ) «بریجه » حدس زده شده است .
کسرلغتنامه دهخداکسر. [ ک َ ] (ع اِمص ) شکست . || شکستگی . رخنه . شکاف . (ناظم الاطباء) : ز کسری که در طاق کسری فتادجهان پایه ای در درستی نهاد. نورالدین ظهوری (از آنندراج ). || هزیمت . || حزن . اندوه . || (اِ) حرکت زیر. کسره . (ناظ
برخهلغتنامه دهخدابرخه . [ ب َ خ َ / خ ِ ] (اِ) پاره و حصه و بهره . (برهان ) (انجمن آرا). حصه و قسمت . قسمت . (انجمن آرا). کسر. جزوی از کل . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). برخ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از چرخ برخه برخه سعادت بجان
برخهلغتنامه دهخدابرخه . [ ب َ خ َ / خ ِ ] (اِ) پاره و حصه و بهره . (برهان ) (انجمن آرا). حصه و قسمت . قسمت . (انجمن آرا). کسر. جزوی از کل . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). برخ . (انجمن آرا) (آنندراج ) : از چرخ برخه برخه سعادت بجان