بردباریلغتنامه دهخدابردباری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) حلم . (دهار) (آنندراج ). تحمل . (آنندراج ). تاب و تحمل (ناظم الاطباء). احتمال . (یادداشت بخط مؤلف ). صبر. شکیبائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکیب : سر مردمی بردباری بودسبک سر همیشه بخواری بود. <p class="aut
بردباریدیکشنری فارسی به انگلیسیbearing, endurance, equanimity, forbearance, fortitude, patience, tolerance, toleration
بردباریلغتنامه دهخدابردباری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) حلم . (دهار) (آنندراج ). تحمل . (آنندراج ). تاب و تحمل (ناظم الاطباء). احتمال . (یادداشت بخط مؤلف ). صبر. شکیبائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکیب : سر مردمی بردباری بودسبک سر همیشه بخواری بود. <p class="aut
بردباریدیکشنری فارسی به انگلیسیbearing, endurance, equanimity, forbearance, fortitude, patience, tolerance, toleration
نابردباریلغتنامه دهخدانابردباری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) مقابل بردباری . خلاف حلم . تیزمغزی . آتش سری .
بردباریلغتنامه دهخدابردباری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) حلم . (دهار) (آنندراج ). تحمل . (آنندراج ). تاب و تحمل (ناظم الاطباء). احتمال . (یادداشت بخط مؤلف ). صبر. شکیبائی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکیب : سر مردمی بردباری بودسبک سر همیشه بخواری بود. <p class="aut
بردباریدیکشنری فارسی به انگلیسیbearing, endurance, equanimity, forbearance, fortitude, patience, tolerance, toleration