برزنهلغتنامه دهخدابرزنه . [ ب َ زَ ن ِ ] (اِ) (در نساجی ) نسیجی برای روپوش چادرها و کالاها. (از یادداشت مؤلف ).
برزنگلغتنامه دهخدابرزنگ . [ ب َ زَ ] (اِخ ) (معرب آن برزنج است ) شهری است از نواحی اران و میان آن و برذعه هیجده فرسنگ باشد در راه باب الابواب و بر او معبر نهر کبراست به شروان . (مراصد الاطلاع ).
برزنگیلغتنامه دهخدابرزنگی . [ ب َ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به برزنگ و آن شهری است از نواحی اران .- غلام برزنگی ؛ سیاه برزنگی یا دده برزنگی ، با قدی سخت بلندو سبیلهای دراز بی تربیت و بی دانش و مایل بشهوات پست . (یادداشت مؤلف ).
بُرزنیshufflingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دادهپوشی که در آن با جابهجایی رقمها در دادههای رقمی یا تعویض یا حذف اطلاعات حساس از مجموعهدادههایی مشخص، از دسترس غیرمجاز به آنها جلوگیری میشود