برسیاهلغتنامه دهخدابرسیاه . [ ب َ ] (اِخ )دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان . سکنه ٔ آن 617 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
برشاعلغتنامه دهخدابرشاع . [ ب ِ ] (ع ص ، اِ)برشع. مرد گول دفزک بدنما و بدخو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بی دل . (مهذب الاسماء). و رجوع به برشع شود.
برشاهلغتنامه دهخدابرشاه . [ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. سکنه آن 130 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
برصةلغتنامه دهخدابرصة. [ ب ُ ص َ ] (ع اِ) خانه ٔ جن . || جایی در ریگستان که گیاه نرویاند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
sectionدیکشنری انگلیسی به فارسیبخش، قسمت، برش، مقطع، قطعه، دایره، برشگاه، دسته، گروه، برش دادن، قسمت قسمت کردن
sectionsدیکشنری انگلیسی به فارسیبخش ها، بخش، قسمت، برش، مقطع، قطعه، دایره، برشگاه، دسته، گروه، برش دادن، قسمت قسمت کردن
مقطعفرهنگ مترادف و متضاد۱. سیلاب، هجا ۲. بیتآخر (غزل، قصیده) ۳. برشگاه، محل قطع ۴. مرحله، برهه ≠ مطلع