برقابرقلغتنامه دهخدابرقابرق . [ ب َ ب َ ] (اِ مرکب ) تلألؤ. درخشش .- برقابرق شمشیر ؛ تلألؤ و درخشش شمشیر.
بازخریدنلغتنامه دهخدابازخریدن . [ خ َ دَ ] (مص مرکب ) خریدن . ابتیاع کردن . از نو خریدن فروخته را : و به هر شهر کس ببردندی و خط بیاع بدان عرض کردندی بسود بازخریدندی ناگشاده . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 146). || خلاص دادن و رهانیدن . (آنندراج
برقابرقلغتنامه دهخدابرقابرق . [ ب َ ب َ ] (اِ مرکب ) تلألؤ. درخشش .- برقابرق شمشیر ؛ تلألؤ و درخشش شمشیر.