برهان ثانیلغتنامه دهخدابرهان ثانی . [ ب ُ ن ِ ثا ] (اِخ ) هفتمین تن از نظامشاهیان در احمدنگر، که از سال 999 تا 1003 هَ . ق . حکومت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (اِخ ) چهارمین تن از عمادشاهیان در برار که از حدود 968 تا 976 هَ . ق . سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 365 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات وتوتون و حبوب است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و برهان خاص . (غیاث ) (آنندراج ). ج ، بَراهین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : یا أیها الناس
نظامشاهیانلغتنامه دهخدانظامشاهیان . [ ن ِ ] (اِخ ) نام سلسله ای از حکمرانان احمدنگر است مؤسس این سلسله احمد نظام شاه است که به سال 896 دعوی استقلال کرد و به سال 900 شهر احمدنگر را پایتخت خویش قرار داد و پس از او ده تن از این سلسله
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (اِخ ) چهارمین تن از عمادشاهیان در برار که از حدود 968 تا 976 هَ . ق . سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. سکنه ٔ آن 365 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات وتوتون و حبوب است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (ع اِ) حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). حجت روشن . (دهار). حجت . (اقرب الموارد). دلیل قاطع، و فرق در میان برهان و دلیل آنست که دلیل عام است و برهان خاص . (غیاث ) (آنندراج ). ج ، بَراهین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : یا أیها الناس
حسین برهانلغتنامه دهخداحسین برهان . [ ح ُ س َ ن ِ ب ُ ] (اِخ ) (محمد...) ابن خلف تبریزی ، متخلص به برهان که برهان قاطع را در 1082 هَ . ق . نگاشت . رجوع به برهان تبریزی شود.
قنات برهانلغتنامه دهخداقنات برهان . [ ق َ ب ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حشون بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 34هزارگزی باختربافت و 4هزارگزی شمال راه فرعی بافت به سیرجان . سکنه ٔ آن 10 تن اس
یوسف برهانلغتنامه دهخدایوسف برهان . [ س ُ ب ُ ] (اِخ ) یکی از شاعران ایران و از خویشاوندان احمد جامی بود. در فن موسیقی مهارت تمام داشت و اکثر اشعارخود را با آهنگ موسیقی تطبیق می کرد. دولتشاه صاحب تذکره ٔ معروف فن موسیقی را از این شاعر آموخته است .
آل برهانلغتنامه دهخداآل برهان . [ ل ِ ب ُ] (اِخ ) نام خاندانی بزرگ از بخارا، معاصر سلاجقه و خوارزمشاهیان که بجود و کرم و بزرگواری معروف و ریاست حنفیان بخارا و ماوراءالنهر اباً عن جد بعهده ٔ ایشان موکول بود و بعض ایشان از ملوک بخارا محسوب میشوند و در اواخر دولت قراخطائیان در ماوراءالنهر پادشاهان ا
برهانلغتنامه دهخدابرهان . [ ب ُ ] (اِخ ) چهارمین تن از عمادشاهیان در برار که از حدود 968 تا 976 هَ . ق . سلطنت کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ).