لغتنامه دهخدا
برود. [ ب َ ] (ع ص ) خبز برود؛ نان که بر آن آب ریخته باشند. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ثوب برود؛ جامه ٔ پرزه دار. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). || سرد و خنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هرچه خنک گرداند چیزی را. (منتهی الارب ). || (اِ)