خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بروز
/boruz/
معنی
نمایان شدن؛ پدیدار شدن؛ آشکار شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود
۲. آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن ≠ پنهان شدن، مخفیشدن، نهان شدن
برابر فارسی
نمایش، نشان دادن
فعل
بن گذشته: بروز داد
بن حال: بروز ده
دیکشنری
demonstration, emergence, explosion, manifestation, outbreak, stroke
-
جستوجوی دقیق
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب َ ] (اِ) نزاع و غوغا و همهمه . || چوب نشیمنگاه طیور. (ناظم الاطباء).
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب َرْ وَ / ب ُ ] (اِ) برور، که سجاف جامه است . (از برهان ). آرایش پوستین که در پای دامن و سرآستین دوزند. (هفت قلزم ) (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به بَروَر شود. || پیوند و جامه که پوشیدنی و گستردنی باشد. (هفت قلزم ). پیوند جامه گستردنی یا پوشیدنی...
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + روز) در روز. (ناظم الاطباء). روزهنگام .- بروز آوردن ؛ شب را صبح کردن . از شب برآمدن .- روزبروز ؛ از روزی به روزی . هرروزه . (ناظم الاطباء). و رجوع به روز شود.
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ] (اِ) تخت خواب و بستر و فراویز. (ناظم الاطباء). رجوع به بَروَز شود.
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ] (ع اِمص ) ظهور. آشکارشدگی . (ناظم الاطباء). پیدایی . پدیداری .
-
بروز
لغتنامه دهخدا
بروز. [ ب ُ ](ع مص ) بیرون آمدن . (از منتهی الارب ) (دهار) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). خروج . (از اقرب الموارد). || نمایان شدن و برآمدن بسوی فضا. (از منتهی الارب ). || بیرون آوردن . (دهار).
-
incidence
بروز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تعداد موارد جدید ابتلا به یک بیماری یا وقوع رویدادی خاص در طی یک دورۀ زمانی معین
-
بروز
واژگان مترادف و متضاد
۱. ابراز، پیدایی، پیدایش، تجلی، ظهور، نمایش، نمود ۲. آشکار شدن، پدیدار شدن، نمایان شدن ≠ پنهان شدن، مخفیشدن، نهان شدن
-
بروز
فرهنگ واژههای سره
نمایش، نشان دادن
-
بروز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] boruz نمایان شدن؛ پدیدار شدن؛ آشکار شدن.
-
بروز
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] (مص ل .) پیدا شدن ، برون آمدن .
-
بروز
لهجه و گویش مازنی
berooz ۱ظاهر و آشکار ۲اقرار
-
بروز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
demonstration, emergence, explosion, manifestation, outbreak, stroke
-
بروز
دیکشنری عربی به فارسی
پيش رفتن , پيشرفتگي داشتن , جلو رفتن (بيشتر با يا مانندان بکارميرود) , پيش رفتگي , پيش امدگي , برجسته , قلنبه , واريز نشده
-
بروز
دیکشنری فارسی به عربی
تفشي , موافقة