ملزومات حولهایbathroom linenواژههای مصوب فرهنگستانانواع حوله و دیگر ملزومات پارچهای که در حمام کاربرد دارد
بیرونیلغتنامه دهخدابیرونی . (ص نسبی ) برونی . منسوب به بیرون یعنی خارجی . (ناظم الاطباء). برونی . مقابل داخلی و درونی و اندرونی . (یادداشت مؤلف ). خارجی . (آنندراج ). رجوع به برونی شود. || خارجی . بیگانه . غریب .(یادداشت مؤلف ) : تا چون دشمن بیرونی برسد از دشمن اندرونی
بیرونیلغتنامه دهخدابیرونی . (ص نسبی ) نسبت باشد بخارج خوارزم و در خوارزم آنکه را از خود شهر نبود میگفتند بیرونیست . و در لهجه ٔ خوارزمی میگفتند ابیرنل است . (از انساب سمعانی ).
برونیلغتنامه دهخدابرونی . [ ب ِ / ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به برون . بیرونی . خارجی . ظاهری . مقابل درونی . مقابل داخلی . (یادداشت دهخدا). و رجوع به بیرونی شود.
برونیextrusive, effusiveواژههای مصوب فرهنگستان1. مرتبط با فرایند برونریزی گدازه 2.ویژگی سنگهای حاصل از برونریزی
برونیدیکشنری فارسی به انگلیسیexterior, external, extra-, extraneous, out, outer, outside, peripheral, superficial
برونیلغتنامه دهخدابرونی . [ ب ِ / ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به برون . بیرونی . خارجی . ظاهری . مقابل درونی . مقابل داخلی . (یادداشت دهخدا). و رجوع به بیرونی شود.
بابابرونیلغتنامه دهخدابابابرونی . (اِخ )(دماغه ٔ بابا) دماغه ایست که غربی ترین نقطه ٔ آناطولی را تشکیل می دهد، در بحرالجزائر، در انتهای جنوب غربی سنجاق بیغا، روبروی جزیره ٔ مدللی ، در جوار قصبه ٔ بابا بسوی جنوب غربی امتداد یافته است ، نوک این دماغه در 23 درجه و <s
خودریختی برونیouter automorphismواژههای مصوب فرهنگستانهر عضو گروه خارج قسمت گروه خودریختیهای یک گروه بر زیرگروه خودریختیهای درونی آن
برونیextrusive, effusiveواژههای مصوب فرهنگستان1. مرتبط با فرایند برونریزی گدازه 2.ویژگی سنگهای حاصل از برونریزی