برتانیلغتنامه دهخدابرتانی . [ ب ِ رِ ] (اِخ ) نام شبه جزیره ای است در مغرب فرانسه . (ناظم الاطباء). شبه جزیره ایست بین دریای مانش در شمال و خلیج بیسکی در جنوب و حالیه به پنج ولایت منقسم است سواحلش نامنظم و سنگی و دارای بندرگاههای طبیعی و جزایر متعدد و قسمت داخلی آن پست و بلند است . شغل عمده ٔ ا
قلعه برتیانچیلغتنامه دهخداقلعه برتیانچی . [ ق َ ع َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حجا بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 6 هزارگزی خاور اصفهان و یک هزارگزی باختر راه سابق یزد به اصفهان . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="lt
برتانی کبیرلغتنامه دهخدابرتانی کبیر. [ ب ِ رِ ی ِ ک َ ] (اِخ ) بریتانیای کبیر. رجوع به بریتانیا شود.
برتنگفرهنگ فارسی عمید۱. تنگی که بالای زین اسب میبندند؛ زبرتنگ.۲. بندی که با آن اطفال را در قنداق یا در گهواره میبستند.
بریطانیالغتنامه دهخدابریطانیا. [ بْری / ب ِ ] (اِخ ) بریتانیا. انگلستان . رجوع به بریتانیا و انگلستان شود.
بریطانیای کبیرلغتنامه دهخدابریطانیای کبیر. [ بْری / ب ِ ی ِ ک َ ] (اِخ ) بریتانیای کبیر. انگلستان . رجوع به بریتانیای کبیر و انگلستان شود.
پس تیکرلغتنامه دهخداپس تیکر. [ پ َ س ِ رَ ] (اِخ ) پاسی تیکریس . نام رود کارون در نزد پارسیان قدیم ، معنی آن پس دجله است زیرا چنانکه از کتیبه ٔ بیستون داریوش معلوم است دجله را پارسی های قدیم تیگر میگفتند. (کتیبه های بیستون چ موزه ٔ بریطانی ، ستون 6 بند <span cla