برکنهلغتنامه دهخدابرکنه .[ ب َ / ب ِ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ) درهم کوفته شده هر چیزی بتخصیص عطریات را، و بکسر اول هم گفته اند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). درهم کوفته از عطریات است و قیل با کاف فارسی و ایضاً با باء فارسی نیز خ
برقانیلغتنامه دهخدابرقانی . [ ب ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به برقان که دهی است به خوارزم . (الانساب سمعانی ).
برقانیلغتنامه دهخدابرقانی . [ ب ُ ] (اِخ ) احمدبن غالب یا احمدبن محمدبن غالب ، مکنی به ابوبکر. ازثقات محدثان است و کتابهائی در علم حدیث تألیف کرده . وی بسال 425 هَ . ق . در بغداد درگذشت . رجوع به طبقات الشافعیه ج 3 و تاریخ بغد
برکانیلغتنامه دهخدابرکانی . [ ب َرْ رَ نی ی ] (ع اِ) برّکان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گلیم سیاه . رجوع به برکان شود.