برگزیده 2selection 1واژههای مصوب فرهنگستانبرچسبی در عنوان قراردادی (uniform title) که در داخل قلاب قرار میگیرد و توصیفگر اثری است برگرفته از دستکم سهپارۀ غیرمتوالی از یک کتاب یا پارههایی از چند کتاب
برزیدهلغتنامه دهخدابرزیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از برزیدن ، کرده . عمل کرده . معمول داشته : و سلوک شیوه ٔ رشاد ببرزیده . (جهانگشای جوینی ). و رجوع به برزیدن شود.
برگزیدهلغتنامه دهخدابرگزیده . [ ب َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) انتخاب شده . منتخب . (فرهنگ فارسی معین ). چشم و چراغ . دست چین . سره . گزیده .گزین . گل سرسبد. مهین . یکه چین . اثرة. أثیر. اَطائب . أمثل . أوسط. (ترجمان القرآن جرجانی ). خَشیب . خیار. (منتهی الار
خاصفرهنگ فارسی معین(صّ) [ ع . ] (ص .) 1 - ویژه ،برگزیده . 2 - منفرد، ممتاز. 3 - برگزیدة قوم . ؛ ~ و عام همة افراد، افراد برگزیده و افراد عادی .
دست گزینفرهنگ فارسی معین( ~. گُ) 1 - (ص مف .) آن چه که با دست آن را انتخاب کرده باشند؛ دست چین . منتخب ، برگزیده . 2 - (ص فا.) آن که پیوسته خواهد در مسند و صدر مجلس نشیند. 3 - اسب جنیبت ، اسب کوتل .
برگزیدهلغتنامه دهخدابرگزیده . [ ب َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) انتخاب شده . منتخب . (فرهنگ فارسی معین ). چشم و چراغ . دست چین . سره . گزیده .گزین . گل سرسبد. مهین . یکه چین . اثرة. أثیر. اَطائب . أمثل . أوسط. (ترجمان القرآن جرجانی ). خَشیب . خیار. (منتهی الار
برگزیدهلغتنامه دهخدابرگزیده . [ ب َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) انتخاب شده . منتخب . (فرهنگ فارسی معین ). چشم و چراغ . دست چین . سره . گزیده .گزین . گل سرسبد. مهین . یکه چین . اثرة. أثیر. اَطائب . أمثل . أوسط. (ترجمان القرآن جرجانی ). خَشیب . خیار. (منتهی الار
تُنُکسازی برگزیدهselective thinningواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تُنُکسازی که در آن ابتدا از میان درختان مرغوب و نامرغوب تعدادی انتخاب و سپس قطع میشوند متـ . تُنُک کردن برگزیده