لغتنامه دهخدا
برزیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) ورزیدن است که مواظبت و مداومت کردن باشد در کاری . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). عمل کردن به . (یادداشت مؤلف ): المحالمة؛ با کسی حلم برزیدن . (المصادر زوزنی ). التحنف ؛ دین حنفی برزیدن . (المصادر زوزنی ) : و امروز ف