بزیانیلغتنامه دهخدابزیانی . [ ب ُزْ ] (ص نسبی ) نسبت است به بزیان که قریه ای است از قراء هرات و ابوبکر عبداﷲبن محمد بزیانی کرامی مذهب بدین نسبت شهرت دارد. (از لباب الانساب ). و رجوع به بزیان شود.
بیزانیلغتنامه دهخدابیزانی . [ ] (اِخ ) منسوب است به بیزان . کاتب اسکافی از اهل بغداد بود و یکی از شیوخ شیعه . (از انساب سمعانی ).
بجانیلغتنامه دهخدابجانی . [ ب َج ْ جا ] (اِخ ) ابوالفضل مسعودبن علی از رواة بود. (از معجم البلدان ).
بجانیلغتنامه دهخدابجانی . [ ب َج ْ جا ] (اِخ )ابوالحسن علی بن معاذ مردی فصیح و شاعر و نسابه و ازرواة بود (حوالی 307 هَ . ق .) (از معجم البلدان ).
بجانیلغتنامه دهخدابجانی . [ ب َج ْ جا ] (ص نسبی ) منسوب به بجانه از شهرهای اندلس . (از معجم البلدان ).
بزانیلغتنامه دهخدابزانی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به بزان که قریه ای است از قرای اصفهان . ابوالفرج عبدالوهاب بن محمدبن عبداﷲ اصفهانی منسوب بدانجاست ، و ابوبکر خطیب حافظ از او روایت کند. (از لباب الانساب ).
بزیانلغتنامه دهخدابزیان . [ ب ُزْ ] (اِخ ) قریه ای است از هرات . (مرآت البلدان ج 1 ص 199). از قراء هرات است و ابوبکر عبداﷲبن محمد بزیانی کرامی مذهب متوفای 526 هَ .ق . از آنجاست . (حاشیه ٔ بیهق