بساطی افشارلغتنامه دهخدابساطی افشار. [ ب َ ی ِ اَ ] (اِخ ) محمدباقربیک برادر احمدبیک اختر شاعر فارسی گوی قرن سیزدهم .رجوع به حدیقةالشعراء احمدبن ابی الحسن شیرازی نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ سلطان القرائی و فرهنگ سخنوران شود.
سرپل ساحلیbeachheadواژههای مصوب فرهنگستانمنطقۀ مشخصی از ساحل دشمن که چنانچه تصرف و نگهداری شود پیاده کردن افراد و وسایل را در ساحل امکانپذیر میکند و فضای رزمایشی لازم برای عملیات طرحریزیشده به ساحل را فراهم میسازد
بساطیلغتنامه دهخدابساطی . [ ب َ ] (اِخ ) قاضی القضاة شمس الدین محمدبن احمدبن عثمان شیخ الاسلام متولد 756 هَ . ق . در فنون مختلف استاد شد و به شیخونیه و فراس تدریس کرد و عهده دار قضای مالکیه شد وکتبی تصنیف کرد و در رمضان 842 هَ
بساطیفرهنگ فارسی معین(بِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - خرده - فروش ، خرازی فروش . 2 - کنایه از تریاکی و اهل عیش و نوش .
قاضی بساطیلغتنامه دهخداقاضی بساطی . [ ب ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عثمان بساطی ، ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. از قبیله ٔ طائی و از علمای مالکی مذهب است . وی به سال 778 هَ . ق . در 18سالگی به مصر رفت و در فقه و اصول و معانی و
بساطیلغتنامه دهخدابساطی . [ ب َ ] (اِخ ) قاضی القضاة شمس الدین محمدبن احمدبن عثمان شیخ الاسلام متولد 756 هَ . ق . در فنون مختلف استاد شد و به شیخونیه و فراس تدریس کرد و عهده دار قضای مالکیه شد وکتبی تصنیف کرد و در رمضان 842 هَ
بساطیفرهنگ فارسی معین(بِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - خرده - فروش ، خرازی فروش . 2 - کنایه از تریاکی و اهل عیش و نوش .
حرکت انبساطیلغتنامه دهخداحرکت انبساطی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ اِم ْ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) جنبش ، کشش ، گسترش که در دل و شریانها حاصل آید. مقابل حرکت انقباضی .
قاضی بساطیلغتنامه دهخداقاضی بساطی . [ ب ِ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عثمان بساطی ، ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوعبداﷲ. از قبیله ٔ طائی و از علمای مالکی مذهب است . وی به سال 778 هَ . ق . در 18سالگی به مصر رفت و در فقه و اصول و معانی و
بساطیلغتنامه دهخدابساطی . [ ب َ ] (اِخ ) قاضی القضاة شمس الدین محمدبن احمدبن عثمان شیخ الاسلام متولد 756 هَ . ق . در فنون مختلف استاد شد و به شیخونیه و فراس تدریس کرد و عهده دار قضای مالکیه شد وکتبی تصنیف کرد و در رمضان 842 هَ
بساطیفرهنگ فارسی معین(بِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - خرده - فروش ، خرازی فروش . 2 - کنایه از تریاکی و اهل عیش و نوش .