بسکتیلغتنامه دهخدابسکتی . [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) ابوابراهیم اسماعیل بن احمدبن سعیدبن نجم بن ولاثه بسکتی چاچی از عالمانی بود که درگذشت وی پس از چهارصد هجریست . (از معجم البلدان ). و رجوع به تاج العروس و لباب الانساب ص 124 شود.
بسکتلغتنامه دهخدابسکت . [ ب ِک َ ] (اِخ ) از شهرهای چاچ است و گروهی از دانشمندان از آنجا برخاسته اند. (از معجم البلدان ) (از سمعانی ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 و تاج العروس شود.
باسقاتلغتنامه دهخداباسقات . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ باسقه ، نخلهای بلند. دراز شده ها. (آنندراج )، و النخل باسقات لها طلع نضید. (قرآن 10/50)؛ ای مرتفعة فی علوها. و فراء گوید: ای باسقات طولا. (از تاج العروس ).