بسخورانsuperchargerواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای که فشار مخلوط سوخت و هوا را به کمک فشردهسازی که با موتور به کار میافتد افزایش میدهد
موتور بسخورانsupercharged engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری شبیه به موتور پرخوران که به بسخوران مجهز است
بسخورانیsupercharging, superchargeواژههای مصوب فرهنگستانفرایند افزایش میزان فشار مخلوط سوخت و هوا برای افزایش توان موتور به کمک فشردهسازی که با موتور به کار میافتد
بیشرأیریزیballot-box stuffing, ballot stuffingواژههای مصوب فرهنگستانتقلب در رأیگیری از راه پرکردن صندوق با آرای غیرواقعی متـ . پرکردن صندوق
خوران خورانلغتنامه دهخداخوران خوران . [ خوَ خوَ / خ ُ خ ُ ] (ق مرکب ) در حال خوردن . در حال اکل یا شرب . در حال خوردن یا نوشیدن : نان بخوردند و باز دست بشراب بردند و خوران خوران می آمدند تا خیمه ٔ مسعود. (تاریخ بیهقی ). برنشسته خوران خوران بک
بسخورانیsupercharging, superchargeواژههای مصوب فرهنگستانفرایند افزایش میزان فشار مخلوط سوخت و هوا برای افزایش توان موتور به کمک فشردهسازی که با موتور به کار میافتد
موتور بسخورانsupercharged engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری شبیه به موتور پرخوران که به بسخوران مجهز است
موتور مکشطبیعیnaturally aspirated engine, unsupercharged engine, normally aspirated engine, induction engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که در آن، برخلاف موتورهای بسخوران و پرخوران، هوا با فشار هوای جوّ وارد سیلندر میشود
بسخورانیsupercharging, superchargeواژههای مصوب فرهنگستانفرایند افزایش میزان فشار مخلوط سوخت و هوا برای افزایش توان موتور به کمک فشردهسازی که با موتور به کار میافتد
موتور بسخورانsupercharged engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری شبیه به موتور پرخوران که به بسخوران مجهز است