بصاقیلغتنامه دهخدابصاقی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) بزاقی . بساقی . منسوب به بصاق . بزاق . بساق . و رجوع به بصاق ، بساق و مترادفات آن شود.
بیشکیلغتنامه دهخدابیشکی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بیشک . و ابومنصورعبدالرحمن بن محمد بیشکی از مردم بانفوذ و ثروتمند ودوست ابونصر اسماعیل بن حماد جوهری صاحب کتاب الصحاح از آنجاست . (از معجم البلدان ). رجوع به بیشک شود.
بشکیلغتنامه دهخدابشکی . [ ب َ ش َ کا ] (ع ص ) زن سبک دست : امراءة بشکی الیدین و کذلک امراة بشکی العمل . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || ناقه ٔ سبک رفتار سبک روح . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).