بضوضةلغتنامه دهخدابضوضة. [ ب ُ ض َ ] (ع مص ) تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بضاضة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به همین مصدر شود.
بیدودةلغتنامه دهخدابیدودة. [ ب َ دَ ] (ع مص ) هلاک گردیدن . بود.بید. بیاد. بُواد. بیود. (از منتهی الارب ). هلاک شدن .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به مصادر مذکور شود.
بذوذةلغتنامه دهخدابذوذة. [ب ُذو ذَ ] (ع مص ) بدحال شدن . بذاذ. بذاذة. بذذ. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجوع به بذاذ شود.
بذاذةلغتنامه دهخدابذاذة. [ ب َ ذَ ] (ع مص ) بدحال شدن . بذاذ. بَذَذ. بذوذة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از المصادر زوزنی ). || (اِ) بدحالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بضاضةلغتنامه دهخدابضاضة. [ ب َ ض َ ] (ع مص )تنک پوست و آکنده گوشت گردیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نازک پوست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).
بضاضةلغتنامه دهخدابضاضة. [ب ُ ض َ ] (ع اِ) آب اندک ، یقال : ما فی السقاء بضاضة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آب اندک ، یقال : ما فی السقاءبضاضة؛ در این مشک آب کمی هم نیست . (ناظم الاطباء).