لغتنامه دهخدا
بضوع . [ ب ُ ] (ع مص ) بضوع کلام ؛ هویدا کردن کلام . (منتهی الارب ). فهمیدن کلام . (از اقرب الموارد). || هویدا شدن کلام . (منتهی الارب ). آشکار گشتن کلام . (از اقرب الموارد). || رسیدن اشک در چشم و نریختن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به ستوه آمدن از کسی . (منتهی ا