بطآیلغتنامه دهخدابطآی . [ ب ُ آ ] (ع اِ)بطء. و قولهم : لم افعله بطاء یاهذا و بطآی ، یعنی نکرده ام آنرا گاهی . (منتهی الارب ). و رجوع به بطء شود.
مسدودکنندة گیرندة بتاbeta blocker, beta-adrenoceptor antagonist, beta-adrenoceptor blocker, beta-adrenergic blocking agent, β-blockerواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که گیرندههای بتاـ آدرِنِرژیک (beta-adrenoceptors) را اشغال و آنها را مسدود میکند
پیچ بتاbeta turn, β turn, beta bend, β bendواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ کوتاهی از زنجیرۀ پلیپپتیدی که امکان تغییر جهت زنجیر را فراهم میکند متـ . پیچ تند tight turn
رانۀ بتاbeta driftواژههای مصوب فرهنگستانرانۀ چرخند حارّهای در درون لایۀ میانگین بادِ زمینهایِ بزرگمقیاس
تبیدنلغتنامه دهخداتبیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) تپیدن و لرزیدن . (ناظم الاطباء). لرزیدن باشد. (فرهنگ اوبهی ). اضطراب و بیقراری کردن و طبیدن بطای حطی رسم متأخرین است . (آنندراج ) : چو آواز سم ستوران شنیدفلاطوس را دل همی برتبید. عنصری .مخ
بطءلغتنامه دهخدابطء. [ ب ُطْءْ ] (ع اِ) بُطوع . درنگی وآهستگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || و قولهم لم افعله بطاً یا هذا و بُطآی ؛ یعنی نکرده ام آن را گاهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- بطء حرکت ؛ حرکت کند. جنبش سنگین .-