بطالینلغتنامه دهخدابطالین . [ ب َطْ طا ] (ع اِ) ج ِ بطال در حالت نصب و جر. رجوع به بطال و قفطی ص 183 شود.
بطلانفرهنگ فارسی عمید۱. باطل بودن؛ نادرست بودن.۲. (حقوق) ازبین رفتن؛ بیاعتبار شدن.۳. [قدیمی] نابودی؛ هلاکت.
بتلونیلغتنامه دهخدابتلونی . [ ] (اِخ ) شاکر بتلونی حاصبانی ، ساکن بیروت . او راست : تسلیة الخواطر فی منتخبات الملح و النوادر. دلیل الهائم فی صناعة الناثر و الناظم . نفخ الازهار فی منتخبات الاشعار. (از معجم المطبوعات ).
حطمی الدلاللغتنامه دهخداحطمی الدلال . [ ] (اِخ ) یکی از بطالین معروف و از اخبار او کتابی کرده اند. (الفهرست ).
ابوالحرلغتنامه دهخداابوالحر. [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) المدینی . نام یکی از بطالین . و از اخبار او کتابی کرده اند. (ابن الندیم ).
ابومعنلغتنامه دهخداابومعن . [ اَ م َ ] (اِخ ) غفاری . یکی از بطالین معروف و بنام او کتابی کرده اند. (ابن الندیم ).
ابن شونیزیلغتنامه دهخداابن شونیزی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) نام یکی از بطالین مشهور، و از اخبار او کتابی کرده اند. (ابن الندیم ).
ضمضملغتنامه دهخداضمضم . [ ض َ ض َ ] (اِخ ) مدینی . یکی از بطالین معروف ، و بنام او کتابی کرده اند. (ابن ندیم ).