بعنایةالغتنامه دهخدابعنایةا. [ ب ِ ع ِ ی َ تِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) کلمه ای مأخوذ از تازی که در استقبال کارها استعمال میکنند یعنی بهمت و همراهی خداوند عالمیان . (ناظم الاطباء). و رجوع به بعون اﷲ شود.
بهنواواژهنامه آزاد(پیشنهاد کاربران) بِهنَوا؛ آواز عالی و بهتر، خوش آهنگ تر. (پیشنهاد کاربران) متضاد بینوا. صاحب زندگی مرفه، مالک مال و نوای بهتر. ساخته شده از کلمۀ به (بهتر) و نوا (اسباب معاش، ساز و برگ زندگی). || نوای بهتر، آواز بهتر.
بعینهالغتنامه دهخدابعینها. [ ب ِ ع َ ن ِ ] (ع ق مرکب ) بعینه . عیناً. رجوع به بعینه شود : فتح و ظفرما را بوده لشکر اعدا مقهور و مکسور شوند و حال بعینها همان بود مگر آنکه شهزاده زود بصلح درآید و راضی شد. (تاریخ غازانی چ 1358 هَ . ق . انگل
بهنهلغتنامه دهخدابهنه . [ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) همان بادافره است و با بای پارسی گفته اند. (شرفنامه ). چوب مخروطی مر اطفال را که ریسمانی بر آن پیچیده و بر زمین گذاشته آن ریسمان را بکشند تا بچرخد. (ناظم الاطباء). و رجوع به پهنه شود.
بهینهلغتنامه دهخدابهینه . [ ب ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) گزیده و انتخاب شده . (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). گزیده ترین و بهترین چیز. (ناظم الاطباء). || (ص عالی ) بهترین . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نیکوترین چیز. (شرفنامه ) :<