بعولةلغتنامه دهخدابعولة. [ ب ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ بَعْل . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه جرجانی ص 27) (ناظم الاطباء). رجوع به بعل شود.
بعولةلغتنامه دهخدابعولة. [ ب ُ ل َ ] (ع مص ) شوهر گردیدن مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شوهر گردیدن . (آنندراج ). و رجوع به همین متن شود. || سرکشی نمودن از کسی : بعل علیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بیحالیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنآسانی، تنپروری، رخوت، سستی، ضعف، فتور، کسالت، وهن ≠ توانمندی ۲. بیعرضگی، وارفتگی ۳. بیدلی، خمودی ≠ زندهدلی
بعللغتنامه دهخدابعل . [ ب َ ] (اِخ ) نام بت قوم یونس علیه السلام . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث ). || نام بتی در شام که قوم الیاس علیه السلام آنرا میپرستیدند. (از غیاث ). || نام بزرگترین معبود فینیقیان . ملل سامی قدیم (کنعانیان ، کلدانیان ، آسوریان ) بعل را بر آفتاب ا