بغوزانکلغتنامه دهخدابغوزانک . [ ] (اِخ ) شهرکی است [ بماوراءالنهر ] با کشت و برز بسیار و از آنجا اسب خیزد. (حدود العالم ).
کراللغتنامه دهخداکرال . [ ] (اِخ ) شهرکی است با کشت و برز بسیار [ به ماوراءالنهر ] نزدیک غزک ، خیرال ، ورذول ، کبریه ، بغوزانک و از آنجا اسب خیزد. (از حدود العالم ).
غزکلغتنامه دهخداغزک . [ غ ُ ] (اِخ ) شهرکی است [به ماوراءالنهر] با کشت و برز بسیار و از آنجا اسب خیزد، نزدیک کرال ، خیوال ، ورذول ، کبریه ، بغوزانک . (حدود العالم ).