لغتنامه دهخدا
بلادری . [ ب َ دُ ] (ص نسبی ) منسوب به بلادر. رجوع به بلادرشود. || معجونی که از بلادر ترتیب دهند. (ناظم الاطباء). رجوع به بلادر شود. || کسی که بلادر بسیار استعمال کند. (فرهنگ فارسی معین ). || کسانی که به جنون دچار میگشتند بلادری خوانده میشدند از قبیل ابوالحسن احمدبن یحیی بن ج