بلامقدمةلغتنامه دهخدابلامقدمة. [ ب ِ م ُ ق َدْ دَ م َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + مقدمه ) بدون مقدمه . || دفعةً. ناگهانی . (فرهنگ فارسی معین ).
بلامقدمةلغتنامه دهخدابلامقدمة. [ ب ِ م ُ ق َدْ دَ م َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا (نفی ) + مقدمه ) بدون مقدمه . || دفعةً. ناگهانی . (فرهنگ فارسی معین ).
ساکنلغتنامه دهخداساکن .[ ک ِ ] (ع ص ) باسکون . بیحرکت . ایستاده . متوقف . ضد متحرک : بر جای ساکن می بود. (کلیله و دمنه ). || آب ایستاده . (مهذب الاسماء). آب آرام . رجوع به ساکن (بحرالَ ...) و اقیانوس ساکن شود. || بی حرکت . بی صدا. (در نحو) حرفی که در او حرکت نباشد. حرف
بلالغتنامه دهخدابلا. [ ب ِ ] (ع پیشوند) (از: حرف جر «ب » + حرف نفی «لا») کلمه ٔ نفی مأخوذ از عربی ، یعنی بی و بدون ، و چون این کلمه را بر سر اسمی درآورند، اسم معین فعل میگردد مانند بلاتوقف ، بلاخلاف ، بلاشبهه ... (از ناظم الاطباء). این کلمه بر سر اسماء و مصادر عربی درآید مانند بلاتردید، بلا