لغتنامه دهخدا
بلجان . [ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی کُمسان ، و نسبت بدان بلجانی شود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). قریه ٔ بزرگی است بین بصره و عبادان (آبادان ) و از طرف «کیش » محل ورود کشتیهایی است که کالاهای هند را حمل می کنند، و از جانب ملک کیش والی و قلعه ای در این قریه می باشد