بلندحلغتنامه دهخدابلندح . [ ب َ ل َ دَ ] (ع ص ) کوتاه و فربه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شخص درشت و گول و سنگین و منتفخ که برای کار خیری بپا نمی خیزد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || شخصی که به وعده وفا نکند. (از ذیل اقرب الموارد).
بلندیگهلغتنامه دهخدابلندیگه . [ ب ُ ل َ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مکان بلند. جای مرتفع : پدید آمد از دامن ریگ خشک بلندیگهی سبز با بوی مشک .نظامی .
بلدحلغتنامه دهخدابلدح . [ ب َ دَ ] (ع ص ) زن فربه تناور. (منتهی الارب ). بلندح . (اقرب الموارد). و رجوع به بلندح شود.